دائی ابراهیم

قرآن درمانی

تجارب کاربران وبلاگ دائی ابراهیم

دائی ابراهیم
دائی ابراهیم قرآن درمانی

تجارب کاربران وبلاگ دائی ابراهیم

با سلام

این پست اختصاص دارد به انتقال تجارب کاربران وبلاگ

نمونه تجارب کاربران :

علیرضا :

با سلام گرم و مخلصانه به دایی ابراهیم عزیز و خانم علوی گرامی که وقتشان را برای از بین بردن پلشتی ها و کثافات از زندگی مردم عزیز صرف می کنند ،دایی جان من به دستورات ارزشمندتان که با استفاده از آیات مقدس قرآن کریم می باشد اعتقاد قلبی پیدا کردم و مطمئن بودم و هستم و خواهم بود چون خداوند عزیز از رگ گردن به ما نزدیک تر هست و ما غیر از درگاهشان جای دیگری نداریم و همه باید به این باور قلبی برسیم ،خانمم ۳ سال درگیر بیمار های متعددی بود بالاخص روزهای آخر که بیماری قلبی نیز به آن اضافه شد و با دستور دایی جان آیه 55 سوره الرحمن را به همان اندازه 55 بار خواندم و اجرا کردم و به خدایی خدا قسم که همان لحظه درمان شد و بیماری قلبی اش از بین رفت ، آیا رفیقی بهتر از خداوند عزیز هست که دستمان را بگیرد حال که خداوند دایی را بهانه موفقیت ما بر بدی ها قرار داده به پاس من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق با تمام وجودم از این دو فرشته واقعی از طرف همه کاربران تشکر می کنم خداوند روز به روز بر موفقیتتان بیفزاید و زندگی و راهتان پر برکت یاد

پروا :

سلام دایی جان می خوام بگم من با اینکه خیلی در مورد جن و جادو شنیده بودم ولی اصلا باور نداشتم تا اینکه برام اتفاقی افتاد که یه مدت هر شب کابوس می دیدم و کلا از حالت عادی خودم خارج شدم تا اینکه شروع کردم ب قرآن خوندن و ختمش کردم تو مدت زمانی که قرآن می خوندم همیشه یه چیزایی تو خواب برام روشن می شد ولی من چون اطلاعاتی نداشتم نمی دونستم چی ب چیه و دقیقا زمانی که ختم تموم شد تمام اون کابوس ها تموم شد و از یه دنیای دیگه ب دنیای واقعی خودم اومدم الان میدونم اون موقع ها چیکار می کردم و الان میدونم یا سحری بوده یا چشم زخم..بهر حال من کاملا خوب شدم الان خیلی اطلاعاتم بالا رفته خدا بنده هاش رو امتحان میکنه حتی با جادو پس فکر نکنید همچین چیزایی نیست . اگه مشکل دارین سعی کنیدسوره ی بقره رو مرتب بخونید

بانو :

سلام اکثر ما کاربرانی که مشکل داریم و به این وب هدایت شدیم براساس خواست خداوند و کمک ائمه بزرگوارمون علیهم السلام هست،خود من چندسال قبل به خاطر مشکلات فراوان و عجیب وغریبی که باهاشون دست وپنجه نرم میکردم به حضرت علی (ع) متوسل شدم وازشون خواستم کمکم کنند و مدتی بعد ازاون خیلی اتفاقی وقتی داشتم توی نت تحقیق میکردم به وبلاگ دایی ابراهیم رسیدم و انگار گمشدم رو بعد از سالها پیدا کردم که ای کاش ایشون رو قبل ازبچه دارشدن وحتی ازدواجم پیدا کرده بودم و ازراهنمایی های ارزشمندشون استفاده میکردم و مطمئنا مسیر زندگیم بسیار تغییرمیکرد و اینقدر از هدفم که پیروی از سیره وآموزه های ائمه علیهم السلام هست دورنمیشدم اونم توسط همون خطوات شیاطین که من فکرمیکردم دارم مسیر درست رو طی میکنم ولی بعد فهمیدم چقدرجاهل ونادان بودم و راه رو اشتباهی رفتم و شیطان و لشکریانش خوب کارشون رو بلدن و به ایمان هرشخصی از روزنه ی خودش وارد میشن نه اون طوری که خود فرد تصور میکنه...
طبق آیات قرآن اگه هرشخصی لحظه به لحظه زندگیش به یاد خدا باشه و ایمانش خالصانه باشه این شیاظین هستن که از او میترسن و نمیتونن هیچ آسیبی بهش برسونن مگر درمسیر اراده خداوند که برای امتحان اون شخص هست که قدرت شیطان ولشکریانش و نیرنگ ها و وسوسه هاشون رو دست کم گرفته و میگیریم که اینقدر آلوده به گناهان مختلف میشیم و زندگی هامون هم پرازمشکلاتی هست که اکثرش هم تقصیرخودمونه،اتفاقا شگرد شیطان اینه که خودش رو درنظر ما ضعیف جلوه بده تا راحت تر بتونه ما رو شکست بده وبه اهداف پلیدش برسه،مطمئنا وقتی ما از دشمنمون اطلاعات کمتری داشته باشیم اون راحت ترمیتونه به ما نزدیک بشه وما رو به گمراهی وهلاکت بکشونه.
من به لطف خدا وتوجه مولامون حضرت علی(ع) با دایی ابراهیم آشنا شدم و چیزهای زیادی از ایشون آموختم
التماس دعای فراوون دایی محترم وسایربزرگوران،یاحق.

آمنه :

سلام ب دائی بزرگوار و کاربرای عزیز ، منم چیزی زیادی از جن نمیدونستم در حدی ک فقط میدونم جن هست تا اینکه دوستم این سایت رو بهم معرفی کرد منم مشکل داداشم ک چن وقته درگیرش بود رو ب دائی گفتم که حتی بفکر خودکشی بود با اینکه ورزشکار حرفه ای و بسیار با استعداد و پسر با ایمانی هست ولی رفتارش طبیعی نبود ک با مشورت و راهنمایی دائی ک دستورات رو دو ماه انجام داد خداروشکر همه ی اونا حالات برطرف شد و اگه من اهمیت نمی دادم و راهنمایی ها دایی نبود معلوم نبود چ بلای سر خودش میاورد

آمنه :

سلام دایی جان سایت ها دیگه ی هم هست ک کلی طلسم و دعا از این چیزا داره ک حلال و حروم سرشون نمیشه تا دیدم دلم گرفت دیگه نخوندم زود برگشتم ولی سایت شما همش قرآنی و ب آدم آرامش میده و همیشه تذکر میدید فقط برای امر حلال استفاده بشه و این خیلللی خوبه،بله منم قبلا از جن می ترسیدم ولی این چن وقته ک مطالب سایت شما رو میخونم ترسم خیلی کم شده خواهش میکنم برای اینک اطلاعات ما بیشتر بشه و بتونیم در مقابل اینجور اتفاقات از خود دفاع کنیم بیشتر مطلب بزارید.ممنونم ک ب نظرات کاربرا تون اهمیت میدید.

زهرا۱۲۱ :

من قبلا آدمی بودم که اهل نماز یا قرآن نبودم از وقتی بادایی ابراهیم آشنا شدم باخدا آشتی کردم حتما خدا میخواست نجاتم بده الان از قرآن خوندن نماز خوندن لذت میبرم،درسته اوایل که آشنا شدم به وبلاگ سوره بقره گوش میدادم از تنهایی میترسیدم شبها تو خواب دندونهامو بهم فشارمیدادم میلرزیدم که همسرم از ترس بیدارم میکرد خلاصه بگم روزهای خیلی سختی بود ولی من با قدرت تونستم از پسش بربیام وخیلی از مشکلاتم به وسیله لطف ونگاه خدا وکتاب قرآن وراهنمایی های دایی حل شد الان خداروشکر خیلی آرامش دارم خدا به دایی خیر دنیا وآخرت رو بده خیلی ازش ممنونم

اوا :

سلام دایی جان خدا قوت ، من دوسال قبل با وب اشنا شدم توی ازدواج مشکل داشتم
خواستگارا بدون دلیل برنمیگشتن یا خودم الکی رد میکردم که دست خودم نبود.خوابهای اشفته میدیدم.تو خواب اذیتم میکردن.از خدا خواستم راه حلی پیش پام بذاره که همون مواقع ناباورانه با وب شما اشنا شدم. با راهنمایی شما بزرگوار با خوندن سوره بقره،گوش کردن هرشب بقره و باطل السحرو الرقیه شرعیه صاعقه.با انجام دادن دستور قدم به قدم وغسل کردن،بعد از تقریبا ۵_۶ ماه نامزد کردم.الانم یکسال و نیمه ازدواج کردم.در موقعی که دستورات شما رو انجام میدادم متوجه شده بودم عارض دارم که تو خواب هرشب میدیدم داره ضعیفتر میشه تا اینکه از بین بردمش.البته اون دوران باشما در ارتباط بودم و باراهنمایی شما پیش میرفتم.
فقط دایی جان نتونستم حق شمارو هرچند خیلی ناچیزه درمقابل کار شما، بپردازم.
شمام گفتین بدون هماهنگی مبلغی پرداخت نشه.الان اجازه هست پرداخت کنم؟

پاسخ: علیکم
بسلامتی ومبارکی بشما و با امید به شفای همه ما از بلیات
عزیزانم الانم نیاز نیست مبلغی واریز کنین با همون دل پاکتون واسه من دعا کنین کلی ارزشش بیشتره از پوله شما هرچقدر وایز کنین در مدت زمان کوتاهی خرج میشه ولی دعایی که از ته قلبتون واسه من میکنین تا آخرت ماندگاره و من اینو با هیچ چیز عوض نمیکنم
انشاء الله فرزندان سالم و صالحی به جامعه تحویل بدین
یاعلی مدد

محمد جواد :

سلام دوستان از توسل به ائمه غافل نشید و خدا رو با با توسل به ائمه بخونید و دعا کنید
من در حرم امام رضا نماز حضرت زهرا خوندم و توسل کردم و همان شب دو تا عارض رو در خواب دیدم که به دست خودم کشتم و چند تای دیگه هم فرار کردن
قبلش شب ها ازشون کتک میخوردم و خیلی اذیت شدم
ممنون از دائی عزیز
ارادت

امیدوار تبریزی :

دایی سلام ‌منم خیلی نتیجه گرفتم نمیدونم کدومشو بگم . چندسال پیش همسر بنده بیخود وبیجهت رفت خونه مادرش وچندین ماه جدا زندگی کردیم ازدایی دعا خواستم واینکه تو سایت قبلی یه باطل السحر تفریق وجدایی بود اونو انجام دادم خداروشکر سحر جدایی ما باطل شد.
خدا ازتون راضی باشه

هلما :

سلام دایی جان دوسال پیش با شما و دستوراتتون آشنا شدم و دستوراتتون انجام دادیم.
اثراتی روی همسرم:بعد یه مدت ازم خواست بهش نماز یاد بدم و ازون موقع تاحالا ماشاالله نمازش قضا نشده و خیلی مومن شده نماز و روزه ها واجبات رو انجام میده.محرمات هم که از قبل هم انجام نمی داد.
اثراتی روی من :سنگینیها و طلسماتم باطل شده و آرامش دارم. تحصیلم که بسته بود باز شد بعد ۸ سال براحتی بچه دار شدم و سلامتیمم بدست آوردم.خانواده شوهرمم سربراه شدن.

پاسخ: علیکم
خدا رو هزاران بار شاکرم که این آیات مقدس و کلام خدا باعث شد شما با خدای خود بیشتر آشنا بشین امیدوارم بر سجاده نمازهاتون من و پدر مادرم مرحومم رو از دعای خود محروم نکنین
یاعلی مدد

ساره :

سلام دایی ابراهیم .من از دستورات وبلاگ شما استفاده می کردم و چندین بار خواب کشته شدن چند عارض رو دیدم.من با انجام دادن دستور سری از اسرار سوره یس در یک آزمون سخت شغلی قبول شدم و قرار شد شیرینی شما رو هم وقتی حقوق گرفتم تقدیم کنم که روی قولم هستم و اینکه من وقتی با وبلاگ دایی آشنا شدم نامزد بودم و بسیار سوتفاهمات بین ما پیش میومد با راهنمایی دایی متوجه شدیم همسرم جن عاشق داره ازش دور بودم و نمی تونستم براش کاری کنم اما با سوره بقره و تحصین روزانه برای هردومون از خودمون محافظت می کردم و یک توسل عمیق لحظه ای به امام رضا (ع ) کار رو تمام کرد الان یک ماهه ازدواج کردم و اومدم این خبر رو به دایی بدم و تشکر کنم ایشالا حق شما رو به زودی ادا می کنم البته مشکل جن عاشق هنوز هست و من در کنار دایی دارم ادامه می دم.

پاسخ: علیکم
مبارکها باشه عزیزم خداااااااااااااااااارو شکر که بمراد دلتون رسیدین
من هزینه نمیخوام دائی اونم از حقوق یه خانم بهییییییییییییچ وجه وقتی سر سجاده نمازتون یادم میکنین یعنی کلی ارزوی بر آورده شده کلی رحمت خدا و یه دنیا ارزش داره
یاعلی مدد

سمیه :

با سلام خدمت دایی عزیزم و کاربرای محترم.
فرمودین تجربه هامون از دستوراتتون بگیم، از آرامش و امیدوار شدن و نزدیکتر شدن به خدا گرفته تا معجزه هایی که از دستورات دیدم،مخصوصااااا مخصوصاااااااااا ذکر شریف یا صمد انت ثقتی و رجایی یا صمد. مخصوصا تو مصاحبه،تو گرفتاریا،خدا میدونه که این ذکر چقدررررررررررر گره گشاست ،قدرشو بدونین ، دایی خوبم همیشه مدیونتونم. دستور رزق اول ماه،دستور رزق خاص،کشف مطلب،دستور دندون درد.. همشون کلی گره از کارم باز کرد.خدا براتون جبران کنه دایی جانم. یاعلی.

آمنه :

سلام یکی از برکات این وبلاگ قرآنی این بود ک نمازم اول وقت شد بخصوص نماز صبح،ک کمتر روزی بیدار میشدم الان دیگه هر روز ساعت ۵ صب بیدار میشم و نمازم میخونم از وقتی با دائی عزیزم و وبلاگ شون آشنا شدم نمازم درست شد با هیچ چیز مادی نمیشه زحمت تون جبران کنم واقعاااا ازتون ممنونم و خوشحالم با شما و وبلاگ تون پیدا کردم و ب عنوان یک ایرانی ب داشتن هموطنی چون شما باعث افتخار و سربلندی من هستید خدا پدر مادر تون رحمت کنه و ب شما عمر با عزت و سلامتی بده

نازنین زهرا :

با عرض سلام وخداقوت خدمت دایی ابراهیم وخانم علوی وهمکارانشون
من همیشه از خدا میخواستم کمکم کنه تو زندگیم گره بود شوهرم بیکار بود زندگیم بهم ریخته بودم میدونستم گرهی هست واز خدا کمک میخواستم تا اینکه لطف خدا شامل حال من شد وبا سایت دایی ابراهیم بزرگوار آشنا شدم وبا دستورات وراهنمایی ایشون تونستم سحر وطلسمی که درخانه ام بود را پیدا کنم اونم تو یه لوله بخاری بسته وغیر قابل استفاده دریکی از اتاقهایم اینکه چه طور پیداش کردم مفصله فقط لطف خدا ودایی ابراهیم عزیز با راهنمایی ایشون باطلش کردم وزندگیم عوض شد شوهرم سر کار رفت بهم ریختگی زندگیم از بین رفت البته دستور کشف مطلب هم انجام دادم وفهمیدم کار چه افرادی بوده ولی به گفته دایی جان توی دلم نگه داشتم و به رویشون نیاوردم از خدا تشکر میکنم وازش میخوام عمری طولانی به دایی عزیز وهمکارانشون بده وروح مادر بزرگوارشون وقرین رحمت خودش بفرماید من تا روزی زنده ام دعا خیرشون میکنم

عبدالتواب :

سلام دائی ابراهیم عزیز ، امشب باز در خواب مورد ازار جن قرار گرفتم و بسختی از خواب بیدار شدم من واقعا از این وضع خسته شدم بگید چکار کنم ، بعضی عزیزان تجربیاتشونو از اتفاقات بدی که براشون افتاده میگن و اون باعث میشه بقیه از خوندنش بترسن و ترس از این موجوداتم باعث میشه بیشتر بیان طرفم

زهرا 14 :

سلام دایی عزیز ، سلام خانم بختیاری عزیز ، من روند درمان خودم رو اینجا قرار میدم فقط برای افرادیکه ناامید هستند تا آگاه باشند که تنها درمان قطعی کلام خداست. از خدا ناامید نباشید. من کشف زدم متوجه شدم جنیه عاشق همجنس باز دارم. همیشه خواب می دیدم خودم با یکی از افراد فامیل یا غریبه در حال رابطه هستم یا خواب می دیدم دو خانم در حال رابطه هستند و من از دیدن رابطشون در خواب لذت می بردم و فیلمهایی در این زمینه رو در واقعیت نگاه میکردم با اینکه در واقعیت خودم از این عمل متنفرم. روزی که کشف زدم و متوجه مشکل شدم تمام فیلمها و لینکها و سایتها رو از گوشیم بطور کامل پاک کردم. و شروع کردم به گوش دادن رقیه ها و سوره بقره هر روز و صوتش بر آب و اسپند پخش میکردم و استفاده میکردم.
خوابها کمتر شد تا بطور کامل قطع شد.
ناامید نباشید و آگاه باشید کلام خداوند برای بندگانش شفاست.
دایی عزیز و خانم بختیاری اجرتون با خدا

شبنم و :

تجربه ام از دستورات دایی ابراهیم
۱۰ماه پیش بعد از زایمانم اتفاقات خیلی بدی برام افتاد.یه شب نزدیک اذان صبح یچیز خیلی بزرگ جیغ وحشتناکی کشید و وارد بدنم شد و همراهش چندین موجود کوچک دیگه یه دفعه زندگیم ازین رو به اون رو شد یچیزایی مث سایه و دود و سراب میدیدم ..کارای غیر ارادی انجام میدادم حرفهایی بدون اراده میزدم چشام از حدقه زده بود بیرون و ۲۴ساعت گریه و فکر خودکشی یعنی هرثانیه یکی تو سرم بهم میگفت خودتو بکش ..فراموشی شدید گرفته بودم و نمیتونستم درست حرف بزنم دسته دسته موهام میریخت و استخوان درد که از مچ دستم شروع شد و کم کم همه مفاصلم درد گرفت وباعرض معذرت پریود نمیشدم با درد و حرکت توی رحمم.. سوتفاهم و شک های بیخودی که شوهرم بهم پیداکرد و نزدیک بود کارمون به جدایی بکشه و منم حدس زده بودم که ممکنه جادو باشه تو نت جستجو کردم که خداروشکر اتفاقی وبلاگ دایی رو پیدا کردم و شروع کردم به گوش دادن رقیه ها ..رقیه شامله رو روز اول که گوش دادم متوجه شدم که یچیزهای از رحمم خارج شد و ترشح زیادو حباب که بعدش پریود شدم،و درد توی سینه ام انگار سیخ داغ میذاشتم توی قلبم و اینقدر گلومو فشار میدادن که به سرفه میافتادم ..وقتی این علائمو دیدم مطمئن شدم که جادو شدم..مهلت رقیه شامله که تموم شد شروع کردم به گوش دادن ایات خروج که همچنان با آذیتهاشون همراه بود تکان دادن اشیا و افتادن وسیله ها و ..روز ۵یا۶ام ایات خروج یه دفعه حس کردم یچیزی از روی زانوهام و پنجه های پام بلند شد و رفت و جالب اینکه تا تمام شدن آیات خروج درد پاهام کامل خوب شد و معجزشو با چشم خودم دیدم و واقعا اونجا بود که به دستورات دایی ایمان آوردم بعد به ترتیب جن و عاشق و حرق و آیات صاعقه رو گوش دادم روز سوم از آیات صاعقه بود که همون موجودی که گفتم با جیغ وارد بدنم شده بود منو به جلو پرت کرد طوری که افتادم زمین و از بدنم خارج شد حس سبکی بهم دست داد..واینم بگم یبارم با ایات خروج از بدنم خارج شد اما دوباره برگشت اما بعد از آیات صاعقه دیگه خبری ازش نبود و مشکلات بین منو شوهرمم به لطف خدا و دستورات دایی حل شد..

تجربه دومم از آیات خروج این بود که من ۴سال درگیر یه بیماری شدم که فک میکردم آلرژی هست مدام عطسه و آبریزش بینی شدید داشتم که هرچی دکتر میرفتم و دارو میگرفتم هیچ تاثیری نداشت و مثلا چندروز در هفته اینطوری میشدم هرروز نبود..تا اینکه یروز که دوباره اومده بود سراغم شروع کردم به گوش دادن آیات خروج که بعد از دوبار گوش دادن دیدم علائمی از آلرژی نموند..فک کردم شاید اتفاقیه..اما مشکوک به سحر شدم و چند دفعه دیگه به محض شروع شدنش آیات خروج رو گوش دادم و دیدم بله با شنیدن این آیات شریف علائم از بین میره و بازم پای سحر در میان است...الانم همچنان برام این سحرو که نمیدونم چیه میزنن و منم تا گوش میدم خوب میشم و حال ساحران پست فطرت گرفته میشه

مهتاب :

با سلام اون فایله که گفتین رو دارم گوش می دم فقط میمونه حرز ابودجانه ودیگر دعا ایا حرز رو خودم باید بنویسم اگه خودم باید بنویسم ساعات را بلد نیستم اگه نه که باید کسه دیگه بنویسه یا خودتون وایرادی نداره لطفا تو این زمینه راهنمایی فرماید

پاسخ مدیر : علیک خود شما باید بنویسین به بخش ساعات دعا نویسی برین برای بخور هم به بخش بخور برین

یاعلی

مهدی :

سلام خواستم ببینم جهت بیرون کردن جن از بدن خودم بخور نیز با دستوراتی که دادین اثر بخش هست یا خیر اگر هست فقط بگین تا تهیه کنم ودیگر اینکه دیدم در همان قسمت ساعات نوشتین دعا نویس اگر اون شرایطی رو که گفتین نداشته باشه دعا بی اثر است چون من اصلا دعا نویس نیستم که تازه اون شرایط رو داشته باشم که بخوام برای خودم دعایی که گفتین رو بنویسم با تشکر از شما

پاسخ مدیر : علیکم دائی تشخیص خروج جن از بدن ساده نیس بعضی عاشقن بعضی موکل وبعضی رهگذر و ووو که هرکدام به طرق مختلفی راحت یا سخت خارج میشن درخصوص ساعات و نوشتن باید سعی کنین اگر بخواهین میتوانین

یاعلی

نظرات تاثیر 66 بار نام علی


میلاد :

سلام . فرمودید نام جلاله خدا (علی ) را 66 مرتبه باید بنویسیم . یعنی فقط لغت مبارک علی را صرفا 66 مرتبه نوشته شود. و منظور شما از نام خدا (علی ) از اسامی جلاله و صفات خداوند هست ؟

پاسخ: علیکم
بله عزیزم نام مبارک علی 66 بار نوشته میشه
یاعلی

سکینه :

سلام دایی من تهران زندکی میکنم و برای این غسل بطری بزرگتر از آب معدنی دارم که می تونم از آب شیر شهری خونمون پرش کنم.
آیا میشه این ۷ تا بطری رو از آب شربی که خودمون میخوریم پر کنم و با این بطری ها غسل کنم؟؟

پاسخ: سلام
بله میشه

مینا :

سلام علیکم دایی جان من باطل سحر رو انجام دادم شب چهارم خواب دیدم یه سگ اومده تو حیاط خونمون البته قصد حمله نداشت بابام سریع رفت طرفش و سرش رو برید گفتم بیرونش کن از خونه گفت نه میکشمش ایا سحر داشتم و از بین رفته

پاسخ: علیکم مینا

بله خدا رو شکر بأمر خدا موکل سحر کشته شد بازم باطل سحر رو تکرار کنین تا اثراتشم از بین بره

یاعلی

نظرات دستور تهیه ژلاتین خانگی

میر طاهر :

با سلام خدمت دائی ابراهیم
اول از همه اینکه چون عمدهء ژلاتین حیوانی در اثر هیدرولیز عصارهء استخوان و چربی‌های حول و حوش اون تهیه میشه باید گفت که در کتاب‌های عهد عتیق و همینطور احادیث منسوب به ائمه ذکر شده که از مصرف چربی، غضروف، استخوان و گوشت‌های چسبیده به استخوان پرهیز کنید. یه سری میگن خوراک جن هست، یه سری هم میگن که خوراک سگ و گربه و حیوانات گوشتخوار هست و در کل خوراک انسان نیست و نباید مصرف‌شون کرد!دلیل شرعیش هم این هست که اگر استخوان بشکونید داخلش پر از خون تازه هست و بر اساس حکم قرآن خون از نجاسات و خوردنش از محرمات هست. حالا بماند که ما در ایران قلم (نصفه استخوان) رو توی قرمه‌سبزی و آش و انواع خورشت و غیره میندازیم که هیچ، از چربی و غضروف و دنده‌کبابی و استخوان جوجه کباب هم عمراً نمیگذریم!اگر دقت کنید در احکام عقیقه کردن برای نوزاد که مستقیماً از کتاب‌های عهد عتیق استخراج شده و در احادیث هم اومده که سر و تمام استخوان‌ها و امعاء و احشاء ذبیحه رو دفن کنید و فقط گوشت مجاز هست! یهودی‌های معتقد، در این امور بسیار رعایت میکنن و برای همین هم هست که بر خلاف ما خیلی زیاد عمر میکنن و سالم‌تر هستن!اما برای درست کردن ژلهء حیوانی یه دستور سنتی خیلی راحت هست که دیگه کاربران درگیر بحث خرید حلال و حروم و بهداشتی و غیر بهداشتیش نشن.
دو یا سه تا پاچهء گوسفند رو تمیز کنین و بندازین تو قابلمهء آب (بدون نمک و ادویه و سیر و پیاز و غیره) و بذارین یکی دو ساعت بجوشه، وسط پخت پاچه‌ها رو تیکه پاره کنین تا سریعتر ژلاتینش داخل آب داغ آزاد بشه. در نهایت بذارین آب داخل قابلمه تا حدود زیادی بخار بشه و سطحش پایین بره، بعد مخلوط رو از توری سیمی رد کنین و آبش رو بذارین تو یخچال تا سرد بشه. بعد از سرد شدن میبینید که ژلاتین شما قوام اومده و آماده هست. برای نگهداری بلند مدت هم بریزین تو ظرف شیشه‌ای در دار مقاوم و بذارین تو فریزر. هر وقت به هر میزان که نیاز داشتین با چاقو میتونید راحت برش بزنید و استفاده کنید.
در پناه حق

پاسخ: علیکم
بله صحیحه مقداری از گوشت و محتویات اطراف استخوان سهم غذای جن هستش که در صورت خورده شدن توسط انسان این جن مجازه بیاد سر سفره با صاحب خونه غذا بخوره که بد همشینی هست و برکت غذا رو با فوت کردت بر سفره ازبین میبره
درخصوص دستور ژلاتینی شماهم تشکر
یاعلی مدد

الناز :

دایی سلام و خسته نباشید
میشه اون موادی که باید به پنبه آغشته کنیم رو یکبار برای 15 روز درست کنیم و نگهداریم؟
و اینکه جن عاشق میتونه با ما ازدواج کنه؟من غیر از اینکه تمامی نشانه های جن عاشق رو دارم تا قبل از گوش کردن به رقیه ها خواب میدیدم که عروسیم هست که داماد حضور نداره یا نمیتونم ببینمش

پاسخ: علیکم
مشکلی نیست
بله میتونه البته تو عالم خودشون و باید با دستورات قرآنی بخصوص آیات زنا جلوش گرفت
یاعی مدد

تجارب کاربران

سلام دایی مهربون کاربر وبلاگتون fereshteh69 هستم

اصلا نمیدونم از کی و چجوری پای این موجود یا موجودات به زندگیم باز شدن

شاید فقط ۱۲ یا ۱۳ سالم بود که اولین بار سنگینی یکیشون موقع خواب حس کردم تجربه وحشتناکی بود ترسیده بودم ولی بیشتر از دو یا سه ثانیه نبود با اینحال خیلی ترس برم داشته بود این اتفاق باز هم تکرار میشد

حالا شدیدتر مامانم به چند نفر سپرد برام سر کتاب باز کنن ولی اونم فقط یه مدت کوتاه اثر میکرد

حالا دیگه بزرگ شده بودم همچنان این موجود بود راهشو یاد گرفته بودم هروقت سراغم میاومد بیدار میشدم سوره جن ایت الکرسی چهارقل میخوندم میرفت زیاد نمی اومد شاید ماهی یک بار یا دو ماه یه بار

تا اینکه نامزد کردم ۱۹ سالم بود از اتفاقات اون سال نگم که چطور یهو همه غم دنیا خراب شد رو سرمون که دوتا خواهر جوون همسرم تصادف کردن و فوت کردن که مامان عزیزم که فقط ۳۶ سال سن داشت بخاطر بیماری کبدی از دست رفت این تلخترین اتفاق زندگیم بود و هست

دیگه هیچی برام مهم نبود کارم فقط شده بود گریه خدارو کلا گذاشتم کنار دیگه نه نماز میخوندم نه دعا میکردم فقط هم بهش کفر میگفتم ( خدا منو ببخشه ) اعتقاداتم روز به روز کمتر و کمتر میشد ولی خدا هنوز دوستم داشت خیلی جاها از گناه حفظم کرد به طرق مختلف بهم میگفت نماز بخون تو خوابم میامد یا از راههای دیگه ولی من بیشتر ازش دور میشدم

همون روزا بود که دوباره همون حالتها سراغم میاومد اینبار شدیدتر دیگه میدیدمشون

صداشونو میشنیدم گذاشتم به حساب فشار عصبی اینقدر این اتفاق تکرار میشد که اگه یه شب میخوابیدم و نمیامد تعجب میکردم کم کم داشت زمانش شدیدتر میشد قبلا در حد چند ثانیه بود ولی دیگه به دقیقه ها رسیده بود اون لحظه ها فقط دوست داشتم بمیرم دیگه به خودم قبولونده بودم که اینا فقط توهمی بیش نیست

سردرد داشتم هرچقدر دکتر میرفتم هیچکس نمیدونست چمه

بدنم سنگین بود از همه بدتر خوابهام بود که همش یه موجود وحشتناک یا حیوانات وحشی دنبالم میکردن خوابهای جنسی فاجعه بود بعضی اوقات با محارم که وقتی از خواب بیدار میشدم حالت تهوع میگرفتم از یاداوریش فکرای جنسی پلیدی تو سرم میامد بعضی اوقات از خودم بدم میامد گریه میکردم میگفتم خدایا یعنی من اینقدر بدم که این فکرارو میکنم و این خوابارو میبینم اخلاقم خیلی تند شده بود بیچاره همسرم که تا کوچکترین حرفی بهم میزد با داد و بیداد جواب میدادم همش دعوا میکردیم وقتی اروم میشدم خودمم از رفتارم تعجب میکردم انگار حالاتم دست خودم نبود

دعا نویسهای زیادی رفتم اخرین بار پیش یه اقایی رفتم که جلو چشمم جن از بدنم کشید بیرون اینجا دیگه باورم شد که توهم نیست تا چند روز خوب بودم ولی دوباره شروع شد تو خواب مسخرم کردن دعایی که اون استاد برام نوشته بودن و تو خواب اون عارض ازم گرفت گفت منو از این میترسونی بزارش رو چشمات گم نشه بعد هم خندید با صدای بلند، ناامید شده بودم دعاهارم ریختم اب روون رفت

دیگه علنا بهم تجاوز میکرد تو اون حالت تو ذهنم باهاش حرف میزدم التماسش میکردم قسمش میدادم قران میخوندم ولی فایده نداشت خنده های کریهش از یادم نمیره

نیمه شعبان بود همسرم نذری داشت جلو خونه رو چراغونی کرده بودیم و کیک و شربت میدادیم دلم خیلی شکسته بود با یه حالت بغضی گفتم اقا شما چرا منو فراموش کردین

من یه روسیاه ، من بد ولی شما که خوبی چرا جوابمو نمیدی شما مولای مایی ولی منو تنهام گذاشتی

اون شب خیلی گریه کردم فرداش از سردرد نمیتونستم بیدار شم گوشی دستم گرفته بودم و همینجور که اشک میریختم ناامیدانه تو اینترنت میچرخیدم

با سایت دایی ابراهیم اشنا شدم (مطمئنم اتفاقی نبود امام زمان جوابمو دادن)

شروع کردم خوندن نظرات ، دیدم چقدر مورد مشابه من هست تازه فهمیدم خوابهای جنسی و کبود شدن بدنم و فکر و خیالهای پلید و همه اینا مال عارضه باورم نمیشد موقع خوندشون تمام بدنم مور مور بود

اولش به نظرم خیلی سخت اومد هرروز سوره بقره ولی واقعا کلافه بودم پس شروع کردم

بقره گوش میدادم الرقیه شرعیه و الرقیه شدید

روزهای اول اتفاقی نیفتاد ولی کم کم خوابهای عجیبی دیدم یه سری موجودات که زخمی شده بودن یا عصبی بودن از دستم ولی هنوز نمرده بودن

شانزده روز گذشت هنوز فضای خونه سنگین بود هنوز خواب کشته شدن هیچکدوم ندیده بودم فقط زخمی شده بودن یا عصبی

دوباره اومد سراغم دوباره همون اذیتا باورم نمیشد با وجود قران باز بیاد گریه میکردم همه ائمه رو صدا میزدم قران برداشتم گفتم خدا باهام حرف بزن میخوام مطمئن شم فراموشم نکردی باز کردم این اومد( و اگر سزا میدهید مانند انچه با شما کرده اند سزا دهید و اگر صبوری کنید بی شک همان برای صابران بهتر است و صبور باش که صبر تو جز به توفیق خدا نیست و بر ایشان محزون نباش و از مکری که میکنند دلتنگ مدار (سوره نحل ایه ۱۲۶ ۱۲۷)

دوباره گریه کردم گفتم باشه صبوری میکنم ولی تو کنارم باش من جز تو کسی ندارم

با شدت بیشتری بقره گوش میدادم

هم تو بیداری هم موقع خواب، میزاشتم روی اب پخش میشد و از اون اب میخوردم بخور وهبی ۱ استفاده کردم

حالا خوابام قشنگ شده بود داشتم میدم دونه دونه دارن میمیرن خوشحال بودم نمازم اول وقت شده بود ولی هنوز دو سه تا عارض قوی داشتم خیلی مسخرم میکرد با صدای قران من تو خواب میرقصید

(اینم بگم موسیقی کلا گذاشتم کنار اونم منی که معتاد موسیقی گوش دادن بودم از صبح با صدای موسیقی بیدار میشدم تا خود شب )

۴۵ روز تموم شد هنوز اون عارضهای قوی نمرده بودن شروع کردم به گوش دادن صاعقه

شب اومد سراغم خیلی اذیتم کرد فرداش دیدم پاهام کبود شدن اونروز با جدیت بیشتری گوش دادم خودم هم از روی ایات میخوندم ولی شب باز اومد خنده های کریهش یادم نمیره تو خواب بهم تجاوز کرد با تمسخر گفت برو به دایی ابراهیمت بگو این چیزا مارو نمیسوزونه بعد دوباره همون حالت بختک بهم دست داد تمام بدنم درد میکرد پوستم از درون داشت متلاشی میشد هرچی تقلا میکردم دردم بیشتر میشد اون لحظه فقط یه ارزو داشتم مرگ

وقتی ولم کرد نا نداشتم از جام بلند شم مثله کسی که کتک خورده همه بدنم درد داشت

گریه امونم نمیداد حس میکردم همه تلاشام بی فایده بود گفتم خدا به دادم برس خدا مگه تو امید ناامیدا نیستی مگه تو یار بیکسها نیستی خدایا جوابمو بده مگه تو منو اشرف مخلوقاتت نیافریدی پس چجوریه که اجازه میدی یه موجود نجس کافر به من مسلط شه

مگه من همونی نیستم که از روحت در من دمیدی به فرشته هات گفتی به پدرم ادم سجده کنن بهترینشون بخاطر سجده نکردن بیرون کردی زمین و اسمان برام افریدی پس الان به یاریم بیا

خوابی که دیده بودم برای دایی ابراهیم نوشتم عصبانی شد گفت یه دستور بهت میدم همه شون بسوزن تا بفهمه به کی و چی داره میخنده

دستور خوندم ترسیده بودم همش میگفتم اگه بیان سراغم اگه تو بیداری هم ببینمشون یا صداشونو بشنوم سکته میکنم

خلاصه کلی کلنجار رفتم امروز امتحان داشتم از امتحان که برگشتم تصمیم گرفتم دستور انحام بدم شروع کردم ایت الکرسی خوندن نماز به نیت نجات خوندم به حضرت زهرا سلام الله علیها تقدیم کردم حضرت رو قسم دادم به امام حسین علیه السلام ، عارض تو بدنم واکنش نشون میداد ، کلا از اسم امام حسین وحشت داشت

شروع کردم طبق دستور دایی ابراهیم ایت الکرسی خوندم بعد به موکلاش گفتم همه عارضهام بخصوص اونایی که بهم تعرض کردن و دایی ابراهیم رو مسخره کردن غل و زنجیر شده بیارن اینجا همه موهای تنم سیخ شده بود یهو خونمون به شدت سنگین شد اصلا نمیتونم اون حال رو توصیف کنم خشمشون تقلاهاشون برای حمله بهم حس میکردم ولی همه شون زندانی بودن شروع کردم ایات با صدای بلند خوندن حرارتشونو کاملا حس میکردم سنگینیشون نفسهای کثیفشون مور مور شدن بدنم که بخاطر جن تو بدنم بود وحشتناک بود

ایات تموم شد اروم شده بودم جو خونه خیلی اروم شده بود خودم اینقدر سبک بودم که حس پرواز داشتم ایه هارو روی اب خونده بودم اب به دیوارها و سقف زدم همون موقع هم یه بوی سوختگی خفیف به مشامم خورد

رها شدم به لطف خدا و کمک دایی ابراهیم عزیز

نماز شکر خوندم دوباره قران دستم گرفتم گفتم خداجونم دفعه پیش گفتی صبوری کن کردم الان بگو واقعا تموم شد ؟ صفحه رو باز کردم ، اولین ایه سوره فتح اومد ( حقا ما تورا پیروزی دادیم پیروزی درخشان ) اشکام بند نمیامد

خدا واقعا کمکم کرد خدا تنهام نگذاشت

خدا دایی ابراهیم سر راهم قرار داد از همون خدا برای دایی ابراهیم عزیز سلامتی و طول عمر خودشون و خانوادشونو ارزو میکنم

دوستان عزیزی که اینارو خوندین ببخشین که طولانی شد ولی میخوام بهتون بگم همونجور که خدا به منم گفت ، صبوری کنید و از رحمت خدا ناامید نشین هیچ نیرو و قدرتی بالاتر از نیروی خدا نیست و کلام خدا حق هست و به دستورات دایی ابراهیم ایمان داشته باشین

من تا روزی که زنده ام سوره بقره رو ترک نخواهم کرد

لاله

شنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۱ ۱۰:۶

سلام به دایی ابراهیم عزیز و مشاورین محترم وبلاگ من میخوام تجربه مو از انجام چند تا از دستورات وبلاگ بگم. اول دعانویس بدی طبقه زیرین ما مستاجر بود که گفتین روزانه سه بار سوره بقره رو بلند تو خونه پخش کنم و با انجام این کار یک ماه بعد و زودتر از تمام شدن مدت اجاره با خانمش دعواشون شد و از ساختمان ما رفتن و سر و صدای سقف و در و دیوار خیلی خیلی کم شده. تجربه بعدم اینه که با وجود این که شاغل هستم درآمدم بسیار کم بود و وقتی مدت اجاره داشت تمام میشد و مشکل رهن و اجاره داشتم و همه چیز طبق حساب و کتاب عقل و رویه کار بد به نظر میومد و نمیدونستم استعفا بدم یا ادامه بدم؟وضعیت بهتر میشه یا نه؟ نماز استخاره وبلاگ خوندم و با حیرت به سمت راست چرخیدم به معنای اینکه استعفا ندم نفسم به شماره میفتاد و عرق سرد و گرم می کردم سر نماز، الان بعد یک ماه تعرفه های شغلمو بالا بردن و مشکل رهن و اجاره م حل شد و ضمنا شب جمعه ای یک یاسین هدیه کردم به امام حسن مجتبی(ع) و ازشون کمک خواستم فرداش با وجود اینکه روز تعطیل بود پیشنهاد کاری بهم شد که هنوز هم برام عایدی داره. همچنین من و همسرم مشکوک به سحر بودیم هر دو دستور باطل السحر با سوره یس انجام دادیم و سپس برگشت سحر به ساحر با ریاضت سوره زلزله انجام دادم خواب خانواده عمه و خاله همسرم رو زیاد می دیدیم الان بعد حدود دو ماه فهمیدم مشکلات مالی شدید و عدیده ای برای خانواده عمه ش پیش اومده و همون موقع عمه شوهرم فهمیده یه تومور تو سرش داره و دچار لکنت زبان شده. همسرم که دست به هر کاری می زد نمیشد خواب دید یه شپش بزرگ از تو لباساش پیدا کرده و کشته الان درآمد داره که فشار روانی از رومون داره برداشته میشه الان در حال انجام دستور تطهیر هستم تا با قدرت کنارتون ادامه بدم درمانمونو.خیلی ازتون سپاسگذارم و یادم نمیره در حد توان حقتونو ادا کنم.

پاسخ:

علیکم
الحمدولله
بسلامتی و شفا از خدای شافی
یاعلی مدد

نویسنده:پرنده سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ساعت: ۱۴:۱۶

سلام دایی من همیشه خواب میدیدم یک مرد دنبالم میکنه ومیخواد منو بکشه سقط مکرر هم داشتم فرمودید تابعه هست .دستور تابعه را انجام دادم خواب دیدم از دستش فرار کردم ودیگه خوابش را ندیدم. وهمچنین فرمودید عارض دارم دستور عارض را هم انجام دادم خواب دیدم چهار تامرد دوره ام کردند با خنجر ، بهم یه قرص دادند گفتند یابخور وخودت را بکش یا با خنجر میکشیمت .بازهم انجام دادم واز شرشون راحت شدم. دستور عبس را هم انجام دادم همون شب اول خواب دیدم ۵ تا زن برام سحر درست کردندکه در شب های بعدی چهره شون برام مشخص شد.شب سوم هم خواب دیدم که فضایی ها اومدند خونه پدریم ودوتا بمب انداختند داخل خونه وفرار کردند وپشت سرش خادمان عبس اومدند بمب ها را خنثی کردند.(همیشه دوتا برادرام دعوا راه می انداختند ونمیذاشتند ارث تقسیم بشه)چند روز بعد همه جمع شدیم وبه خوبی وخوشی ارث پدرم را تقسیم کردیم.در صورتی که ۴ سال سر ارث دعوا داشتیم.واین از برکت دستورات خوب شما بود.یه دوره دیگه چله عبس گرفتم وخواب دیدم روز عقدم برامون طلسم بستند ولی چون در دسترس مانیست کاریش نمیتونیم بکنیم.دایی به نظرتون این طلسم را چیکار کنم؟
برای همین لازم دونستم حق الزحمه ای در حدتوانم تقدیم کنم.واقعا از شما ممنونم

با سلام

کابر صحرا از دکمه ارسال خصوصی استفاده کردن این گزینه رو نمیشه پاسخ بدیم

لطفا دیگه دیگه خصوصی رو انتخاب نکنین

نویسنده:صحرا یکشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۲ ساعت: ۱۳:۳۲

سلام علیکم استاد بزرگوار و همکارانش خواستم تجربه ای که که قبلا داشتم از یکی از دستورا که انجام دادم اما نمیدونم چرا اینجوری شد لطفا راهنمایی و راهکار بهم بدین ممنونطبق یکی از دستورات ۰شما خواستم محلی که در خواب بهم ن۰شون دادن که یکارایی کردن با استفاده از سوره بقره که ۰شب تا ۰صبح گذاشته بودم شخصی اومد در خواب با لباس سفید و موهای بلند رو گردن مرد بود گفت اینارو واسه تو درست کردن ۰شبیه طلسم بود پشت موکت ۰صبح همون محل همون قسمت ولی چیز خاصی نبود با همون رنگ زرد بود ولی مال خود موکت بود و طبق یکی از دستورات شما خواستم همون اتاق رو پاکسازی کنم که دو روز بعد حالم بد شد و یه مار بزرگ از بالا افتاد تو حیاط که لا گفتن برو رفت و چند روز بعد یه افتاد پرست اومد تو خونه جوری بهم نگاه می‌کرد عادی نبود اصلا قبل اینک پاکسازی کنم قرآن درمانی کرده بودم که وضعیت بهتر شده بود ولی با ریختن آب و نمک و آیه هایی که خونده بودم اونجوری شد لطفا راهنمایی کنین ممنون

نویسنده:امید چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۲ ساعت: ۲۰:۱۷

سلام داییمی خوام یه تجربه یا معجزه براتون تعریف کنم

سال 1400 خانومم رفت دکتر بخاطر این ک بچه دار نمشدیم و دکترش گفت شما امکان نداره طبیعی بچه دار بشین وما خیلی ناراحت رفتیم پیش بهترین دکتر در تهران اونم حرف دکتر قبلیو زد خیلی ناراحت بودیم یه سفر رفتیم مشهد تو هتل داشتم با گوشی سرچ میکردم تا اینکه با وبلاگ شما اشنا شدم و عمل بچه دار شدنو نو وبلاگ شما دیدم ونیت ونذر کردم پیش امام رضا عگذشت برگشتیم از سفر و عمل رو انجام دادیم و همین جور ناراحت و نا امید و بعد از دو ماه متوجه شدیم ک خانومم بارداره ورفتیم پیش دکترش وقتی دکتر برگه سنوگرافیو دید متعجب شد میگفت اصلا امکان نداره و خدارو شکر فرشته ما به دنیا اومده ممنون از وبلاگ خوبتون از خدا می خوام همیشه سلامت باشین تا عزیزانی ک مشکل دارن بتونن از مطالب خوبتان استفاده کننجا داره اینجا هم تشکر کنم از هدیه ای برای فرشتمون ارسال کردین

پاسخ: سلام

فرشته خوش قدمتون مبارک الهی بحق سلطان خراسان دخترتون پر برکت باشه

یاعلی مدد

نویسنده:لاله جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲ ساعت: ۰:۴۱

سلام دایی ابراهیم عزیز، من دستورات وبلاگ رو انجام می دادم و الان چند وقته فقط با سوره بقره دارم پیش میرم.من چند وقت پیش به دستور این پست عمل کردم برای برگشت سحر به ساحر، چون همسرم مدام خواب خانواده خاله و یکی از عمه هاشو می دید و با راهنمایی شما پیش می رفتم، بعد این دستور عمه ش لکنت زبان گرفت و تا الان شدیدتر شده و مشکلات مالی شدیدی پیدا کردن، الان هم پسر خاله ش با یه مبالغ سنگین میلیاردی ورشکست شده، من از خدا خواسته بودم همون چیزی که واسه همسرم درخواست کردن به سر خودشون بیاد چون رزق و روزی همسرم بسته شده بود و ما آزارهای بسیار دیدیم. این پسر خاله وضع مالی خوبی داشت و تصورش برام سخت بود که چطور اثر سحر بستن رزق میخواد بهش برگرده و کارگر بشه ولی واقعا بهش برگشته، باور کنید دستی بالا دست خدا نیست، قرآن کلام خداست و این دستور بسیار موثر هست. ممنونم از دستورات خوبتون قلبم آروم شد و مطمئنم که خدا ما رو رها نکرده.خواستم اینجا بگم که از این دستور نتیجه گرفتم و دلگرمی باشه واسه بقیه کاربران.

پاسخ: علیکم

وقتی دلتون با خدا باشه وبا ایمان کلامشو بخونین ساحر وکافر چنان چوبی میخورن که درمان نداره حقشون مرگهآفرین برشما دایی جان از قرآن کریم غافل نشینیاعلی مدد


موضوعات مرتبط: پستهای عمومی
برچسب‌ها: تجارب کاربران

تاريخ : جمعه دوم دی ۱۴۰۱ | 2:42 | نویسنده : دائی ابراهیم |
نابودی اسرائیل  آمریکا با سوره ی فیل
هشدااااار بخور وهبی تقلبی
کلاهبرداری با نام دائی ابراهیم
نظرات کاربران درباره دفع آزار همزاد
نظرات کاربران درباره بچه دار شدن
نظرات کاربران درباره عزیز شدن
نظرات کاربران درباره سوزاندن عارض با خوردن آب قران خوانده
حرز14 معصوم علیهم السلام با وفق
اوفاق
فهرست موضوعی مطالب وبلاگ
نظرات کاربران درباره شوهر سحر شده
نظرات کاربران درباره دفع جن عاشق و عارض
نظرات کاربران درباره ی پیدا کردن کار و شغل
نظرات کاربران درباره منع مرد متاهل از همسر دوم
نظرات کاربران درباره ابطال سحر خوراکی و دفع عارض
نظرات کاربران درباره فرق آزار همزاد با آزار اجنه دیگر
نظرات کاربران درباره منع ورود جن عاشق با روغن مالی بدن و داشتن حرز
نظرات کاربران درباره فرزند نافرمان و راه چاره
نظرات کاربران درباره توبه و استغفار به درگاه خدا
نظرات کاربران درباره درمان شقاق کودک
سایت ماه اسکین طراح قالب وبلاگ رایگان با امکانات عالی
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.