دائی ابراهیم

قرآن درمانی

دائی ابراهیم | فروردین ۱۴۰۲

دائی ابراهیم
دائی ابراهیم قرآن درمانی

داستان جن یهودی که عاشق دخترمسلمون میشه

جن یهودی که عاشق دخترمسلمون میشه

ماجرای جن یهودی که عاشق دخترمسلمون میشه

دختری 23 ساله از کشورهای خلیج از جریان خواهرش صحبت میکرد :

به ادامه ی مطلب مراجعه کنید


موضوعات مرتبط: داستان
برچسب‌ها: داستانهای واقعی جن , ماجراهای جن زدها , داستان جن

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه بیست و نهم فروردین ۱۴۰۲ | 12:19 | نویسنده : دائی ابراهیم |

داستان جن عاشق

داستان جن عاشق

یکی از دوستان نزد من آمده واظهار درد در بدن میکرد و میگفت من متأهلم ولی هر موقع که نزد همسرم میروم قدرت نزدیکی را از دست میدهم شروعبه خواندن قرآن برسر جوان نمودم . قسم دادم دعا خوندم ولی خبری نشد متوجه شدم مشکل از جوان نیست .به ایشان گفتم برو همسرت را بیاور.گفت همسرم مشکلی نداره و میدونم که سالمه. تأکید کردم برو همسرت را بیاور.وقتی آمدند از همسرش پرسیدم خواهرم زمانیکه شوهر شما نزدتان میآید آیا احساس ترس بشما دست نمیدهد.؟

در جواب گفت خیر. گفتم خُب مشکلی نیست وشروع به خواندن قرآن وادعیه کردم مدتی کمتر از یک ساعت نگذشت که آن خانم احساس درد نمود و یکدفعه بحالت اغماء از حال رفت .شوهر با دیدن حالت همسرش متأثرشد و نتوانست جلوی اشک خود را بگیرد . من بیشتر تفحص کرده و در نهایت آبیکه از قبل آماده داشتم( آبیکه بر آن قرآن وقسم خوانده میشود) بخورد آن زن بیچاره دادم که بمحض خوردن آب بحالت تهوع در آمد و سپس با تخلیه معده احساس آرامش و راحتی نمود و به حال طبیعی برگشت .من متوجه جن عاشقی شدم که در وجود زن بیچاره رفته بود.
ولی میدانید چرا آن جن خبیث وکافر دوست ما رو اذیت ومتألم میکرد ؟
بخاطراینکه مرد را از نزدیکی با زنش دور و محروم کند وپس از مدتی خود شروع به وسوسه کردن زن به عمل شنیع زنا نماید.( در اینجا یاد آور شوم که با این عمل چنانچه جن خبیث موفق به نقشه پلید خود بشود در عمل حرام زنا شریک میشود و به مقصود خود میرسد) . پس مواظب وسوسه های شیاطین باشیم واز نقشه های آنها آگاه شویم

آزار و اذیت شدن دختر توسط جن

بسم الله الرحمن الرحيم

از حضرت باقر العلوم عليه السلام روايت شده كه :

ابو خالد كابلي مدتي ملازمت پدر مرا نمود يعني امام سجاد عليه السلام .

روزي ابو خالد كابلي عرض كرد:مدتي است كه مادر خود را نديده ام و اذن خواست از آن حضرت كه خدمت مادرش برود.حضرت فرمود:به ابوخالد فردا مردي از اهل شام مي آيد كه صاحب عزت و ثروت مي باشد و دختري دارد كه او را جن آزار مي كند و معالجه او را طلب مي كند و هرقدر مال از او براي بهبودي دخترش بخواهي مي دهد و مضايقه نمي كند.چون وارد شود زودتر پيش او برو و بگو:من معالجه مي كنم به شرط اينكه ((ده هزار درهم))به من بدهي . چون وارد شد رفت و به او گفت:پدر دختر حاضر شد كه آن مبلغ را پرداخت نمايد.ولي فرمود كه :به تو حيله مي كند و آن مبلغ را پرداخت نمي كند!! سپس فرمود: كه سر خود را در گوش چپ آن دختر بگذار و بگو:علي بن الحسين عليه السلام پيغام داده برويد و ديگر برنگرديد.پس آن جن رفت و دختر به هوش آمد و آرام گرفت.چون مال را از پدر آن دختر طلبيد به او پول نداد.

ابوخالد،خدمت پدرم عرض كرد.فرمود:به تو گفتم كه حيله مي كند وليكن باز آن جن به آن دختر بازگشت خواهد نمود.پس به او بگو:چون به عهدت وفا نكردي اين جن بازگشت نمود.

حال اگر((ده هزار درهم))را به دست علي بن الحسين عليه السلام دادي معالجه مي كنم كه ديگر برنگردد.آن مرد،مبلغ را به دست آن حضرت داد،پس ابو خالد رفت و در گوش آن دختر گفت:اي خبيث،امام علي بن الحسين عليه السلام مي فرمايد:از پيش اين دختر بيرون رو و معترض او مشو و اگر ديگر بار برگشتي به امر خداي تعالي تو را مي سوزانيم ،پس دختر به حال آمد و ديگر جن او را نگرفت.پس آن مبلغ را ابوخالد گرفت و براي ديدن مادرش به سفر رفت.


موضوعات مرتبط: داستان
برچسب‌ها: داستان

تاريخ : یکشنبه بیست و هفتم فروردین ۱۴۰۲ | 22:11 | نویسنده : دائی ابراهیم |

جنگ با شیاطین با شمشیر سوره بقره

با شمشیر سوره بقره به جنگ شیاطین رفتم

یکی از دوستان میگفت:بگذاریدجریان واتفاقاتی که در چند سال گذشته برایم رخ داده وبلا هائی که بر سرم آمده رو برای شما بازگو کنم وامیدوارم شنیدنش برای دیگران درس و تجربه خوبی باشه.

من در زمانی وضع مالی خوبی داشتم تا اینکه چند سال پیش یکدفعه ورق برگشت حال و وضع زندگیم تغییر کرد و روز بروز بدتر شد حالات کسلی ،خستگی ،خوابآلودگی.بدنی سنگین و فراموشی و بدشانسی در تجارت دائم یکی بعداز دیگری .خیلی برایم تعجب آور بود.حتی در تحصیلاتم هیچ پیشرفتی نداشتم .وکم کم به طرف گناه کشیده شدم وبعد از انجام گناه پشیمان شده توبه میکردم.و باز هم گناه میکردم و بعدش توبه.خودم هم خیلی از این وضع خسته شده بودم.تا اینکه با دوستانم در میان گذاشتم و آنها هم منو به معالجین با ادعیه دعوت کردند.من هم دعوتشان را اجابت نموده بطرف یکی از اشخاص معروف رفتم . وقتی به خانه آن شخص رسیدم دیدم مراجعین زیادی منتظر ورود به اتاق دعا نویس هستند .پس از چند ساعت وقتی داخل اتاقش شدم دیدم در اطاق ظرفهای کوچک وبزرگ وعجیب وغریب کنار خودش گذاشته بود پس از ورودم تمام چراغها اتاق رو خاموش کرد و در تاریکی قرار گرفتیم از او خواهش کردم چراغها را روشن کند گفت مهم نیست بنشین مهم معالجه شماست سؤال کردم چرا چراغها رو خاموش کردی .جوابی نداد .از من خواست نزدیکتر بروم منهم جلوتر رفته تا روبرو و مقابلش نشستم .سپس گفت چند لحظه ساکت شو تا من شروع به خواندن کنم .گفتم آیا قرآن میخوانی . گفت دیگر بیصدا باش وحرفی نزن.منهم ساکت شدم و شروع به خواندن قرآن کرد و بعد آن کلماتی زیر لب زمزمه کرد نامفهوم بود.گفتم لطفاً بلند تر بخوان تا بشنوم چه میخوانی. بمن گفت منم که معالجه میکنم نه تو پس ساکت شو .من ساکت شدم و او باز زیر لب زمزمه کرد .منهم در دل آیه الکرسی رو خوندم متوجه شدم که از خوندن آیه الکرسی حالتش تغییر کرد تحمل نکرده وناراحت شد گفت چه میخوانی ؟ گفتم آیه الکرسی .گفت نخوان من فقط باید بخوانم و هر بار بمن میگفت جای خود را عوض کن و فلان جا بشین.بار دیگر در دل آیه الکرسی را خوندم ومتوجه شدم این آیه باعث ناراحتی و فشار بر وجودش میشود.گفتم اگر با جن تعامل میکنی از خدا بترس. گفت خیر و در بین کارم صحبت نکن وفاصله نینداز قسمش دادم که آیا با جن سرو کار داری؟ دیگر مرا تحمل نکرد و گفت میخواهی معالجه شوی یا آمده ای فقط سؤال کنی؟ کسانی دیگری هستند که منتظرند معالجه شوند برو بیرون وبگذار دیگران بیایند .از اتاقش بیرون آمده وبه مراجعین گفتم این شخص با قرآن معالجه نمیکند از اجنه کمک میگیرد.مراجعین هم بمن گفتند چی میگی آقا این شخص افراد زیادی رو معالجه کرده . و کارش خوب است من از آنجا خارج شدم و دیگر به سراغش نرفتم. و موضوع معالجه رو مدت زیادی ترک کردم.روزها وماهها وسالهاگذشت و روز به روز حالم بدتر و بدتر میشد وهمیشه صبر کرده توکل برخدا را پیشه میکردم.پس از مدتی اجباراً باز هم به اشخاص دیگری مراجعه کردم دعاها خوندند کارهائی برایم کردند ولی نتیجه ای نمی گرفتم.دراین مدت به فکر ازدواج افتادم 10 تا 15 بار تلاش کردم ولی هر بار شکست میخوردم برایم خیلی عجیب بود منیکه در تجارت و دوستی تک بودم چرا به یکباره همه چیز بر علیه من بر گشته دیگر نمیدانستم چکار باید بکنم احساس کردم به بن بست رسیدم بدهی هایم بحد نهایت رسیده بود هیچ تجارتی یا تلاشی برایم موفقیت نداشته و برعکس ضرر وزیان در بر داشت.طوری شده بودم که هروقت سوار بر خودروی شخصی خود میشدم صدای عجیبی در صندلی عقب میشنیدم مثل این بود که کسی به صندلیها ضربه میزند.نمیتوانستم با کسی در این مورد صحبت کنم چون میترسیدم مرا به دیوانگی متهم کنند. احساس کردم تمام درها به رویم بسته شده .تا اینکه یکی از همسایه ها به من توصیه کرد سوره شریفه بقره را روزانه بخونم گفت که با خوندنش مثل این میمونه که با شمشیر خدا به جنگ اهریمن بری و بدان که هیچ موجود وقدرتی تاب وتوان تحمل سوره بقره رو نداره من که از همه جا ناامید شده بودم تصمیم گرفتم شروع کنم به خوندن سوره بقره در همان روزهای اول خوابهای عجیب میدیدم درخواب شمشیری که روی آن سوره بقره حک شده بود بدست داشتم وبا شیاطین مبارزه میکردم وهیچ شیطانی از تیغ شمشیرم جان سالم بدر نمیبرد. در رؤیا بوضوح دیدم شیاطین و عفریتها را با شمشیر یکی بعد ازدیگری از پای در می آوردم تا اینکه پیروز شدم ودر همان رؤیا مکان سحر و جادوئی که در حق من درست کرده بودن را مشاهده نمودم الله اکبر الله اکبرالله اکبر دیدم که با کمک مادرم گره های سحر رو یکی یکی باز میکردیم . در خواب شیطانی ظاهر شد میخواست به من حمله کند وشروع به جنگ با من کرد من با همان شمشیر به او حمله کردم دیدم فرار کرده به زیر زمین در گودالی فرو رفت و می گفت تا زمانیکه آیه الکرسی وسوره بقره را میخوانی بتو نزدیک نمیشویم .
. من با یکی از دوستان نزد استادی رفته جریان خوابها رو برایش تعریف کردم واو آبی را برایم آورد گفت رو آب قرآن قرائت شده از آن بخور من هم از آن آب خوردم چیزی نگذشت که ببخشید بالا آوردم چیزهای عجیبی از معده ام خارج شد.. در مرتبه بعدی پس از خوردن آن آب مقدار مو و. پوست..از معده ام خارج شد که برایم خیلی تعجب آور بود باورم نمیشد اینها در شکم من چه میکنند واز کجا آمدند . خیلی ناراحت بودم آخر چرا مگر من چه بدی در حق کسی کرده بودم که در حقم سحر وجادوی قوی درست کنن
روز بعد آن در خواب شیطانی آمده بمن گفت دیگر پیش این استاد نرو و عمل قرآن خوندنت رو ترک کن . فهمیدم قصد فریب من را دارد ومن با قرائت سوره شریفه بقره باعث نابودی شیاطین میشوم پس مرتب ادامه دادم تا در خواب همان شیطان را دیدم که با ضربات شمشیرم پاهایش شکسته شده.در آخر هم از من مأیوس شدند و مرا رها کردند.
به شکرانه خداوند رحمن روز بروز حال و وضعیتم بهتر وبهتر میشد خودروی جدید خریده تجارتم بهتر شده بود و خیلی زود ازدواج کردم و هر روز و شب خدا را شکر میکنم.


موضوعات مرتبط: داستان
برچسب‌ها: داستان

تاريخ : یکشنبه بیست و هفتم فروردین ۱۴۰۲ | 22:9 | نویسنده : دائی ابراهیم |

شیطان و اعترافات آن

شیطان و اعترافات آن

شیطان درطی اعترافاتی که درمحضرپیامبر اکرم (ص) داشته بیست ودو گروه از امت آن حضرت را بیان داشته که از دست کارها و افکار و عقائد آنها همواره در رنج وعذاب بوده است که دراین نوشتار فهرست وار به آنها اشاره می شود:

1.پیامبر

شیطان گفت : اولین وسخت ترین دشمن من شما هستی .پیامبر (ص) ازعلت آن پرسید، درجواب گفت: چون درقیامت گناهکاران را شفاعت می کنی و زحمات مرا ضایع و امیدم راقطع می نمایی.

2.عالم عامل

عالمی که به علمش عمل کند،دشمن است من هم دشمن او هستم.پیامبر دراین مورد فرمودند: عالم و دانشمندی که به علمش عمل کند، از هزار عابد برای شیطان خطرناک تر است .

3.حافظ وعامل قرآن

کسی که قرآن را فرا گرفته وحفظ نموده وبه تمام دستورات واحکام آن عمل می کند، او دشمن من ومن هم دشمن او هستم.

4.مؤذن

کسی که پنج وقت نماز، اذان بگوید و اقرار به شهادتین کند ومردم را ازخواب بیدار و متوجه عبادت خدا و نمازنماید.

5.دوستان فقراء

آنها کسانی هستند که فقراء ومساکین را ازیاد نمی برند ، همیشه متوجه آنها و به فکر ایشان هستند .در همه جا و در هرشرایط ازآنها دفاع می کنند و زندگی ایشان را تأمین می کنند.

6.دوستان ایتام

کسانی که با یتیمان دوست و مهربان هستند و همچون پدر و مادر دلسوز با آنان رفتار می کنند تا یتیمی را احساس نکنند.

7.فرد مهربان

که دلسوز مردم است و در مقابل کوچکترین ستمی که به یکی از بندگان خدا شود ،ناراحت شده و ازاو دفاع می کند و دلداریش می دهد.

8.فرد ناصح

کسی که برای رضای خدا،مردم را نصیحت می کند و به جزء رضایت الهی ، چیزی دردل ندارد.

9.دائم الوضو

کسی که درتمام حالات با وضو باشد و اگر وضوی او باطل شده، فوراً تجدید وضو نماید.

10.فرد بخشنده

کسی که مردم را درمالش شریک و مقداری از دارایی اش را به محرومان جامعه می بخشد و به فکر ذخیره و جمع آوری مال نیست.

11.فرد خوش خُلق

کسی که با همه با گشاده رویی رفتار می کند و با زبان و اعضایش افراد را آزار نمی رساند.

12.فرد قانع

کسی که در زندگی به کم دنیا و به آنچه خدا برایش مقرر فرموده راضی است.

13.پاک دامنان

زنان و مردانی که عفت داشته باشند؛ دامنشان آلوده به فحشاء و فساد نشده و پوشش اسلامی را همه جا حفظ کنند.

14.آمادگان مرگ

کسانی که همواره به فکر مرگ وآماده شدن برای آن هستند و هیچ وقت، آخرت را فراموش نمی کنند و همیشه برای اصلاح آن در تلاشند.

15.فروتنان

ایشان دربرابر خدا وخلق او تواضع می کنند و خود را کوچک می پندارند.

16.جوان عابد

جوانی که عاشق دین است، شب زنده داری کرده ، از بندگی خدا لذت می برد.

17.بازدارندگان نفس از حرام

کسی که نفس خود را ازحرام بازدارد، کسانی که حلال وحرام الهی را رعایت کرده و اعضاء و جوارح خود را به آن عادت نمی دهند.

18.خیر خواهان

کسانی که در نبود برادران مومن خود، دعای خیرشان می کنند، هرچیزی را که برای خود می پسندند، برای دیگران هم می پسندند و هر آنچه برای خود نمی پسندند، برای دیگران نیز نمی پسندند.

19.مهربان با پدر و مادر

کسانی که با پدر و مادر مهربان و به آنان احترام بگذارند.

20.پادشاه عادل

که آزروی عدالت با مردم رفتار کند ومردم درسایه او درآسایش باشند.

21.روزه داران بخشنده

روزه دارانی که مقداری ازمال خود رابه درماندگان می بخشند، مانند این است که مرا پاره پاره کرده ودر آتش انداخته باشند.

22.همنشین صالح

کسانی که رفت وآمد ، نشست وبرخاست ، گفت وشنود وخورد وخوراک و خواب آنان با صالحان و پرهیزکاران است.

«گریه شیطان»

رسول‌ خدا(ص‌):هرگاه‌ جواني‌ در ابتداي‌ جوانيش‌ ازدواج‌ كند، شيطان‌ ناله‌ مي‌كند: اي‌ واي‌! دينش‌ را از من‌ حفظ‌ نمود

علاوه براین مواردی که شیطان را آزار داده و ناراحت می کند برخی کارها نیز درطول زندگی حضرت آدم علیه السلام و فرزندانش و درطول تاریخ ، ابلیس را چنان آزار داده که باعث ناله و زاری ابلیس شده وحتی اورا به گریه واداشته است که در زیر به برخی ازآن موارد اشاره می کنیم :

1.توبه حضرت آدم(ع)

وقتی حضرت آدم توبه کرد وخدا توبه اش را پذیرفت شیطان ملعون چنان ازسوز دل ناله کرد که ملائکه آسمان وزمین رامتوجه کرد وهمه او را لعنت کردند.

2.داستان حضرت یوسف(ع) و زلیخا

روزی که حضرت یوسف از دست زلیخا گریخت ، شیطان از سوز دل ناله ای کرد که ملائکه صدای اورا شنیدند و لعنتش کردند .

3.واقعه غدیر خم

درغدیر خم، وقتی پیامبر (ص) امام علی (ع) را به خلافت منصوب کرد وفرمود «من کنتُ مولاه ُ فعلی ٌ مولاه»،شیطان ازدل پر دردش ناله ای کشید و گفت: ازاین پس چه کنم وچاره ام چیست ؟ اولادش راجمع کرد وگفت: تا می توانید مردم را به شک اندازید ، محبت ، ولایت و دوستی علی راچنان برمردم متشبه کنید که اورا به خدایی باورکنند واز غلو به جهنم بروند وعده ای از راه و روش او برگردند وجهنمی شوند.

4.واقعه کربلاوکشته شدن امام حسین(ع)

روز عاشوراء بسیار زحمت کشید تا زمینه ای فراهم کرد که همه لشکر عمر سعد ، علیه امام حسین (ع) شوریدند واو را به شهادت رساندند.آنگاه همه شیاطین روی زمین پخش شدند و با شادی وخوانندگی ابرازخرسندی کردند. شیطان می گفت: عجب خلق خدا را گمراه کردم و به مقصودم رسیدم .پس از اینکه شیطان از ثواب و مقام ومنزلت پیروان و زیارت کنندگان امام حسین (ع) آگاه شد از کرده خود پشیمان شده واز روی حسرت نعره ای کشیده که همه ملائکه لعنتش کردند. گفت واویلا، قضیه برعکس شد و مردم بیشتری داخل بهشت شدند.

5.مبعوث شدن پیامبر

وقتی پیامبر(ص) به پیامبری مبعوث شد ومردم رااز نادانی ، گمراهی وجهنم نجات داد وبه سوی بهشت رهنمون شد، ابلیس ناله کرد و فریاد کشید.

6.نزول سوره حمد

وقتی سوره مبارکه «حمد» نازل شد، ابلیس فریاد زد و ناله کرد، چون می گفت : این سوره سبب آمرزش گناهان اولاد آدم می شود.

7. طول دادن سجده

امام جعفر صادق(ع) می فرماید: وقتی انسان دربرابر خدا سجده کند و آن را طول دهد، شیطان از ناراحتی فریادش بلند می شود و به کناری رفته وشروع به گریه می کند ومی گوید: وای برمن ،این بنده خدا چگونه خدارا اطاعت می کند و در مقابل اورا به خاک می افتد، درحالی که من او را معصیت نمودم و به آدم سجده نکردم.

8.دیدار با مؤمن

دید و بازدید مؤمنان از یکدیگر شیطان راچنان ناراحت می کند که بصورت خود زده و دست وپای خود را زخمی می کند. امام‌ كاظم‌(ع‌):ديدار مؤمنين‌ با يكديگر بر ابليس‌ سخت‌ است‌ مخصوصا اگر اسمي‌ از فضائل‌ ما اهل‌ بيت‌ برده‌ شود كه‌ ابليس‌ آنقدر ناراحت‌ مي‌شود كه‌ ناله‌اش‌ بلند شده‌ و به‌ گوش‌ ملائكه‌ عرش‌ مي‌رسد و آنها هم‌ او را لعن‌ مي‌نمايند.

9.صدقه دادن

ابليس‌ به‌ موسي‌(ع‌)گفت‌ هرگاه‌ خواستي‌ صدقه‌ بدهي‌ زود بده‌ كه‌ اگربنده‌اي‌ خواست‌ صدقه‌ بدهد خودم‌ عهده‌ دار مي‌شوم‌ كه‌ مانع‌ اين‌ كارش‌ بگردم‌!

روزی پیامبر (ص) ازشیطان پرسید : ای ملعون . چرا مانع از صدقه دادن می شوی؟ عرض کرد :یا رسول الله .اگر اره ّای برسر من بگذارند ومانند درخت وچوب سرم را ارهّ کنند، برای من راحت تر از صدقه دادن اشخاص است .آن حضرت پرسیدند : چرا صدقه دادن چنان ناراحتت می کند.درجواب گفت : درصدقه دادن پنج خصلت است :

الف): مال را زیاد می کند.

ب): مریضان را شفا می دهد.

ج):بلاها را دفع می کند.

د):به سرعت برق از پل صراط می گذرند.

ذ):بدون حساب وارد بهشت می شوند و برای ایشان عذابی نیست.

پیامبر(ص) فرمودند: خدا عذابت را زیاد کند.

شیطان به عنوان دشمن دیرینه وپر کینه ، ازانجام هرعمل صالح وشایسته ای که منجر به سعادت افراد شود ناراحت و محزون می شود. پس مبارزه با شیطان جزء آسانترین کارهاست و کافیست برای مبارزه با او فقط کارهای انسانی و دینی خودرا انجام دهیم تا بدین وسیله به خدای تعالی وبه کمال خویش نزدیکترشویم.

منابع

1. صالحی حاجی آبادی، شیطان درکمینگاه.

2. قمی ،شیخ عباس ، سفینه البحار.

3. مجلسی ،محمد باقر، بحارالانوار.

4. برزگر ،کریم ،شیطان شناسی .


موضوعات مرتبط: داستان
برچسب‌ها: شیطان و اعترافات آن

تاريخ : یکشنبه بیست و هفتم فروردین ۱۴۰۲ | 17:43 | نویسنده : دائی ابراهیم |

داستان  زن جن زده

داستان زن جن زده

در یکی از کشورهای اسلامی دختری با جوانی از روی عشق و علاقه ازدواج میکنند.

ولی متاسفانه دیری نمیپاید که دختر جوان مبتلا به مرض صرع میشود.

مرضش طوری است که بعد از ساعت نه شب به بعد شروع میکند به جیغ زدن و پاره کردن لباس.

گاهی با صدای بلند خنده کردن!

هر پزشک و بیمارستانی که میبرند مشکل زن جوان نا علاج میماند.

تا اینکه شخصی آدرس عالم زبر دست و جلیل قدر را به شوهر زن میدهد.

ومیگوید که چندین مرتبه اشخاص مشابه رو علاج کرده.

زن جوان را نزد عالم می برند!

ابتدا عالم از زن سوالهایی می پرسد .

ومیگوید: این خانم توسط جن ها طلسم شده.و مبتلا به صرع نیست.

ومیگوید من یک جزء سوره بقرة بر او میخوانم اگه صدای زن قطع شد مشخصه که طلسم شده.

او سوره بقره را تا آیه 141میخواند.

ناگهان صدای زن قطع میشود.واز زن صدای عجیب و غریب در میآید که حاضران به وحشت می افتند.

شیخ شروع میکند به خواندن سوره صافات.و سوره حشر.

وبعد شروع میکند با جن صحبت کردن.

و مبگوید: تو را به عهدی که حضرت سلیمان بسته اید تذکر میدهم که از بدن زن خارج شوی.والا آنقدر قرآن میخونم که در جسد زن خفه بشی.

جن فریاد میزند: من به دستور شیطان بزرگ ماموریت دارم که در بدن زن بمانم تا خودش را یا حلق آویز کند،،،،یا خود سوزی کند.... یا از بلندی پرت کند..... یا جلو ماشین بیندازد.....

شیخ میگوید بیا بیرون یا خودم تورو میکشم.

جن میگوید: فرقی نمیکند اگه تو من را نکشی شیطان من را میکشد که کارم را به پایان نرساندم.میگوید پس زن را رها کن بیا داخل بدن من.

جن بدن زن را رها میکند و میخواهد وارد بدن شیخ شود ولی میبیند نمیتواند وارد بدن شیخ شود.

شیخ میگوید:چرا وارد نمیشوی؟

جن میگوید: میخواهم ولی دور جسد تو حصاری از آهن کشیده شده.

تا میخواهد برگردد به جسد زن میبیند که بدن زن هم حصاری آهنی دارد و نمیتواند وارد شود.

شروع میکند گریه کردن.ومیگوید که شیطان بزرگ من و خانواده ام را نابود میکند.

شیخ به جن میگوید: راه فرار هم وجود دارد.اسلام بیاور و نماز و قرآن بخوان شیطان بزرگ که هیچ جد شیطان بزرگ کاری به کارت نداره.

جن مسلمان میشود و خانوادش را به نزد شیخ می آورد تا اسلام بیاورند.

شیخ از جن سوالهای میپرسد که شما در عهد کفر چه کسی را عبادت میکنید.

جن میگوید: که ما فقط از ابلیس اطاعت میکنیم.اگه نافرمانی میکنیم کشته میشویم.

شیخ میپرسد: تا حالا چند ماموریت این چنینی انجام دادید وکجا؟

جن میگوید خیلی.گاه وقتی به نقاط دور دست دنیا فرستاده میشویم مثل هند و آفریقا یا دورتری

یکبار در هند وارد بدن خانمی شدم که آخر سر خودکشی کرد.

گفت مورد آخر توسط چه کسی فراخوانده شدی؟!

گفت از قضا این خانم خواستگار ی داشته و وقتی به خواستگار اولی جواب منفی میدهد.نامزد سر شکسته برای انتقام دست به دامن رمالها و طلسم نویسان میشود .طلسم عروس خانم توسط مادر نامزد سر خورده داخل گلدان جلو راه پله ورودی منزل عروس و داماد جا گذاشته شده.تا اینکه من کمین خانم نشستم تا چه موقعه از یاد خدا غافل میشود.

تا اینکه که همراهش وارد حمام شدم.

و وقتی او خود را برهنه کرد و قبلش نامی از خدا نبرد از طرف مقعد وارد جسمش شدم .

در آخر شیخ آن داماد و عروس را نصیحت میکند.و میگوید:سعی کنید تا در حمام کاملا برهنه نشوید .واگر هم خواستید خود را در حمام برهنه کنید قبل از ورود به حمام بگوید:

"بسم الله الذی لا اله الا هو"

این دعا چشم جن ها را از بدن انسان میبندد

هر روز صد بار بگویید:

"لااله الا الله وحده لا شریک له ، له الملک وله الحمد ، بیده الخیر و هو علی کل شی قدیر"

اگر این ذکر را هر روز صبح وشام بخوانید .خداوند دیواری از آهن بدور شما بوجود می آورد اگر ماهر ترین جادوگران شما را طلسم کنند .جن های کافرنمیتوانند وارد بدن انسان شوند.

هرروز سه بار سوره "قل هوالله احد" و معوذتین بر خود و بچه های خود بخوانید!!!

همان طور که پیامبر صلى الله عليه وسلم، بر حسن وحسین(ع) میخواند.

تا از چشم زخم در امان باشید.

هر گاه میخواهید شیر آب گرم باز کرده یا آب گرم غذا را دور بریزید حتما بسم الله بگوید.

یاعلی مدد


موضوعات مرتبط: داستان
برچسب‌ها: جن عاشق , جنیه عاشقه , جن زده , داستان جن

تاريخ : سه شنبه پانزدهم فروردین ۱۴۰۲ | 12:24 | نویسنده : دائی ابراهیم |
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.